بسم الله مهربون :) رفیتم کافه ، بعد سعید گفت هرکی تک بیاره بازی کنیم ، ببینیم کی قراره حساب کنه :)) غزل بهش گفت واقعا شما پسرا خجالت نمیکشید ؟ شما باشید بعد ما دخترا حساب کنیم ؟ امیرم خیلی ریلکس گفت این تعارف تکلیف ها واسه بچه پولداراست نه ما که زندگی دانشجویی داریم d: دیگه هرکی تک بیاره بازی کردیم ، دقیقا وسط کافی شاپ ، اونم با کلی سر و صدا :| چون تعدادمون هم زیاد بود ، هیچکی تک نمیشد ... هر دفعه,باختِ,ناجوانمردانه,بازیِ,هرکی,بیاره,هنوزم,میگم,توطئه,پسرا ...ادامه مطلب
بسم الله مهربون :) ظهر بود و خیابون خلوته خلوت ... طبقه ی بالا بودم ... داشتم استراحت میکردم .صدای داد شنیدم ! توجهی نکردم ولی صدای دادها بیشتر شد بعدشم یه صدایی که انگار یه چیزی مث بمب بخوره به در حیاط و منفجر بشه :| نمیدونم چطوری رفتم طبقه پایین ولی سامان رو دیدم که با تمام توانش داشت مریم رو میزد, ...ادامه مطلب