بسم الله مهربون :)
امروز چند ساعت وقت گذاشتم و برای خودم قدم زدم . بارون میومد ولی هوا اصلا سرد نبود . واقعا چه تفریحی بهتر از قدم زدن زیر بارون ؟!
فشار امتحان های میان ترم خفه کننده ست . منم که اصلا نمیرسم درست و حسابی چیزی بخونم ، معمولا نصف جزوه ها رو میخونم و میرم سر جلسه . بعد بچه ها مدام از هم میپرسن رفرنس خوندید ؟ تست های علوم پایه رو زدید ؟ اسلاید خوندید ؟ و ... خب ناخودآگاه روی من تاثیر میذاشت و تمرکزم رو میگرفت . کلا قطع ارتباط کردم با همشون ... معمولا وقتی خودمم تنها ، بیشترین بازدهی و نتیجه رو دارم . میخوام ذهنم جمع و جور باشه .
یه اردوی جهادی هست برای تابستون ، برای مناطق محروم به مدت دو هفته ! هنوزم نمیدونم داوطلب بشم و ثبت نام کنم یا نه . اخه من که چیزی بلد نیستم ! با مسئولش صحبت کردم گفت اصلا لازم نیست مهارت و تخصص خاصی داشته باشین . کلی کار هست که میشه کمک کنین و انجام بدین ، همون فشار گرفتنی که بلدین کلی کمک کننده ست و اینکه برای بچه ها کلاس میذاریم و آموزش میدیم . تا فردا باید بهش خبر بدم . باید با اهل منزل هم حرف بزنم ببینم اجازه میدن یا نه . دو هفته مناطق محروم کم نیست به هر حال ولی خب خیلی مشتاقم ، فک میکنم تجربه ی هیجان انگیزی باشه :)
به طرز عجیبی دارم به جراحی علاقه مند میشم ! امروز کلی فیلم های جراحی دیدم ، همش با خودم میگفم عه چه هیجان انگیز ، چه جالب ، چه باحال ... کلا هرچی میرم جلوتر علاقه م بیشتر میشه ، سردرگمیم هم بیشتر که تهش میخوام چه تصمیمی بگیرم !
امشب تصمیم گرفتم زود بخوابم . فردا نمیخوام برم دانشگاه . باید بشینم همشو پاتولوژی بخونم برای پس فردا . جزوه ی درست و درمونم که ندارم . رفرنس که نمیرسم بخونم ، جزوه هم که بچه ها از روی ویس نوشتن ، قشنگ استاد از غرب زده به شرق ، از شرق به غرب بس که پراکنده و گیج کننده گفته ولی پناه بر خدا :)
+ الهی که بخواین و بشه :)
برچسب : نویسنده : 1here-under-rain1 بازدید : 106