بسم الله مهربون :)
از ویژگی های بدِ دخترایی مثِ من که همیشه سعی دارن مصرانه لبخندشون رو حفظ کنن و قوی باشن ، اینه که کم کم از درون ضعیف و توخالی میشن ، انقد که دیگه چیزی ازشون باقی نمونه !
دارم ضعیف میشم ، و فقط خدا میدونه که فشارِ روانیِ چندتا موضوعِ مهم رو دارم تحمل میکنم ! شاید بیشترینشون دادگاهی که قراره خرداد ماه باشه .
پی ام داده بود فردا میام . هم خوشحال بودم هم متعجب . قرار نبود انقدر زود برگرده . خوبه که میاد ، خوشحالم که میبینمش . آدمی که با خیالِ راحت میتونم کنارش ذهنم رو رها کنم و هرررررچی که به زبونم میاد بگم . خوده خوده پرواز باشم بدونِ سانسور و بدون هیچ نگرانی ای !
دفعه ی قبلی بعد از مدت ها بود که میدیدمش . بعد از اون همه دلخوری . انقدر توی اون مدت همه چی رو ریخته بودم توی خودم که وقتی گفت خب ، تعریف کن ، همه چی مث یه کلاف بود که سر و تهش رو گم کرده بودم . نمیدونسته م از کجا شرو کنم و چیا بگم ولی انقدر آروم بود ، انقدر بوی اطمینان و اعتماد میداد که وقتی به خودم اومدم ذهنم خالی و رها شده بود !
انقدر اصلِ زندگی و اصلِ شخصیتش محکمه ، که ناخوداگاه منی که انقدر اصل زندگیم رو هواست دوست دارم بهش تکیه کنم . کاش از "من" تا "تو" شدن راهی نبود ولی هیهات که مثل تو شدن ، واویلاست !
+وجود حداقل یکی از این آدما توی زندگی هممون لازمه . سخته فهمیدنِ دخترایی مث من که از ظاهرشون نمیشه حتی یک درصد هم به درونشون پی برد ولی حقِ همه ی ادم هاست ، همچین آدمی توی زندگیشون باشه :)
+ الهی که بخواین و بشه .
برچسب : نویسنده : 1here-under-rain1 بازدید : 144