خدایا به امید تو :)

ساخت وبلاگ

بسم الله مهربون :)

جمع بچه های درمان رو با اینکه تقریبا با 80 درصدشون هیچ تناسبی ندارم خیلی دوست دارم ( درگوشی بگم پزشکی ها رو بیشتر از داروها و دندان ها دوست دارم، انگار به خاطر سختی های خیلی بیشتری که نسبت به بقیه ی رشته ها میکشن افتاده ترن ). اینکه دیگه بینشون جا افتادم، من رو همین جوری که هستم، با همه ی حریم ها و قواعد خودم پذیرفتن خیلی حالم رو خوب میکنه. بماند چقدر این متفاوت بودن من رو اذیت کرد و چقدر طول کشید تا قبول کنن دختری که حریم داره امل و عقب افتاده و بی فکر نیست.

امروز بعد کارای روتیشن رفتیم کافه. مدام فنجون قهوه رو میچرخوند، یه نگاه به من میکرد یه نگاه به ته فنجون، با تعجب و خیلی جدی میپرسید پس من چرا هرچی اینو میچرخونم عکس رخ یار رو نمیبینم. اولش فکر کردم داره شوخی میکنه، بعد دیدم نه، انگار جدی میگه و یاری هم که دنبالشه یکی از دوست های منه. گفت هیچ جوره به من راه نمیده من بتونم باهاش آشنا بشم ( میخواستم بگم خب دوست "منه" مثلا، الان چه انتظاری ازش داری؟ توی عنوان هم تاکید میکنم که اگه حساسید نرید ادامه ی مطلب !...

ما را در سایت توی عنوان هم تاکید میکنم که اگه حساسید نرید ادامه ی مطلب ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1here-under-rain1 بازدید : 40 تاريخ : سه شنبه 28 شهريور 1402 ساعت: 17:40