+بابت این قضیه ای که اتفاق افتاد ناراحت شدم . نمیتونم انکار کنم ! ولی من آدمی نیستم که بگم خب حالا نشد پس دیگه ببخیالش :|| این بار قوی تر ، محکم تر ، پر انرژی تر ، مصمم تر ... میشه بالاخره ... من امید دارم :)) خودم رو نمیبخشم اگه نرسم به چیزی که میخوام ! تعارف که ندارم با خودم ... نمیخوام حسرتی توی زندگیم بمونه :)
+شام دعوتیم خونه ی خالم اینا :) اهل منزل از ساعت 6 رفتن که مثلا دور هم باشن و حرف بزنن و این صوبتا :| الان زنگ زدم میگم میشه من نیام ، که با یه "نعِ" قاطع موجه شدم ~_~ لذا آماده میشویم و به مهمانی میرویم >_<
+شادی قسمت دل هاتون *_* الهی که بخواین و بشه :))