صبحانه ای که قطعا هیچ وقت یادم نمیره !

ساخت وبلاگ
بسم الله مهربون :)

خب امروز آخرین روزیه که سه تایی کنار همیم . امشب دیگه دوستانِ جان میرن . دوباره درس و دانشگاه و دوری . دیشب تصمیم گرفتیم امروز صبحانه رو بریم بیرون چون دیگه برای ناهار یا عصر و شام وقت نمیشه :) خیلی خوش گذشت . یعنی انقد خندیدیم که بیشتر خوراکی هایی که سفارش داده بودیم رو نتونستیم بخوریم ! دختری که صندوق دار بود ، موقع رفتن گفت خیلی دلم میخواسته بیام بشینم کنارتون ببینم اصلا چی میگید که اینجوری همتون غش کردید :) میگفت خیلی قدر این روز ها و جوونی تون رو بدونید :) دیگه تکرار نمیشن ...
تصور میکنم اگه با نرگس و آزاده همکلاسی میشدیم چی میشد ... به قول الف حتما دانشگاه رو به آتیش میکشیدیم ~_~ گرچه من خودم که میگم همون روز اول هممون رو مینداختن بیرون D;

+الهی که بخواین و بشه *_*
توی عنوان هم تاکید میکنم که اگه حساسید نرید ادامه ی مطلب !...
ما را در سایت توی عنوان هم تاکید میکنم که اگه حساسید نرید ادامه ی مطلب ! دنبال می کنید

برچسب : صبحانه,قطعا,یادم,نمیره, نویسنده : 1here-under-rain1 بازدید : 89 تاريخ : شنبه 25 شهريور 1396 ساعت: 2:08