توی عنوان هم تاکید میکنم که اگه حساسید نرید ادامه ی مطلب !

متن مرتبط با «دارم» در سایت توی عنوان هم تاکید میکنم که اگه حساسید نرید ادامه ی مطلب ! نوشته شده است

هیچی ندارم!

  • بسم الله مهربون :) عکسی رو از خودم برام فرستاده و زیرش نوشته " تو، تو چشمات چی داری؟!" اصلا نمیدونم کِی و چطوری این عکس رو از من گرفته. حتی نمیدونم چرا الان فرستاده. برای دی یا بهمن ۱۴۰۲ باشه فکر کنم. آروم نشستم و دارم از پنجره ی رستوران بیرون رو نگاه میکنم. به چشمم یکی از قشنگ ترین عکسای منه که خیلی خوشحال، رها و پر آرامش به نظر میام. کنارم هم میم و شوهرش نشستن که دارن از ته دل میخندن! فکر میکنم قشنگ ترین عکسامون زمانی گرفته میشن که خودمون حواسمون نیست ولی کسی که داره عکس رو میگیره همه‌ی حواسش پیش ماست. نه؟! بخوانید, ...ادامه مطلب

  • ولی هرچی هم بگه باز خیلی دوسش دارم :))

  • بسم الله مهربون :) امروز رفتم درمانگاه. برای خودم ساندویچ درست کردم بردم، یه دونه هم اضافه بردم برای استادم. وسط مریض ها که میخواست استراحت کنه و چای بخوره ساندویچ رو بهش دادم. لقمه ی اول رو که خورد گفت میدونی چیه؟! گفتم نه چیه؟! گفت حقیقتا اینو گربه بخوره دُمش میفته انقدر مزه ش عجیبه :))))))) یه جوری بهم ضربه ی روحی وارد کرد حداقل تا ده سال آینده اعتماد به نفس آشپزی ندارم :) آخه خوشمزه هم بود، نمیدونم چرا فکر میکرد بد مزه ست!!!  قلبم شکسته :))))))), ...ادامه مطلب

  • خودمم نمیدونم دوست دارم چه اتفاقی بیفته واقعا ...

  • بسم الله مهربون :) + اهل منزل از صبح رفتن بیرون و الان برگشتن ... روز خوبی بود ، تمام روز رو تنها بودم و واقعا همش مفید بود . کلی درس خوندم ولی به شدت خسته و بی حوصله م ... این تصمیم ، با وجود اینکه همزمان دانشگاهم میرم ، درس ها هم این همه سخت و سنگینن دیوونگی بود ! دلم نمیخواد حالا که تا اینجای راه اومدم رهاش کنم ! و مهمتر اینکه میخوام بعدا که خستگیم رفت پ, ...ادامه مطلب

  • دارم اشتباه میکنم ! میدونم کنار نمیام با این موضوع ...

  • برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید , ...ادامه مطلب

  • برای خودمم عجیبه چرا دوسش دارم =)

  • برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید , ...ادامه مطلب

  • رنگ رو خیلی بیشتر از کاغذ دیواری دوست دارم !

  • بسم الله مهربون :) صبح 10 تا 12 کلاس نداشتم ، میخواستم برم کاغذ دیواری برای اتاقم ببینم . بهترین فرصت بود چون ساعت 12 باز ایمنی علمی داشتم و اون دوساعت عملا وقت مرده بود ... رفتم مغازه ی دوست داداشم که دیشب بهم آدرس داده بود ، خودمو معرفی کردم . بنده ی خدا چقد تحویل گرفت و توضیح داد درمورد کاغذ دیواری ها اینکه فرقشون چیه ، کدوما روی دیوار قشنگ تره ، کدوم رنگ ها توی کار تیره تر میشن ، کدوما روشن تر میشن و ... تقریبا یه دو ساعتی زمان برد تا تونسته م انتخاب کنم :) یه صورتیه خیلی کمرنگ و ملیح ، با گل های کوچولوی پرنگ تر :)) گل هاشم خیلی کمن و در واقع طرحش خلوته ... راستش کاغذ دیواری هایی که خیلی طرح دارن یا گل هاشون بزرگه و شلوغن یا پررنگن اصلا دوست ندارم . یعنی واقعیت اینه که کلا کاغذ دیواری دو, ...ادامه مطلب

  • هیچ حسی ندارم :) هیچی ...

  • بسم الله مهربون :) مث اون وقتایی که یهویی وسط زندگیت میمونی و از خودت میپرسی خب حالا قدم بعدی چیه ؟!انگار با یه اتفاق همه ی هدف و راه هات یهویی بی معنی میشه ! انگار جذابیتش رو از دست میده ! تهی و خالی میشی ! یه وقتایی از زندگی انقد سر در گمی ، انقد گیجی که خودتم نمیدونی چه خبره ... فقط باید همچنان به تلاشت ادامه بدی و همه چی رو بسپاری دست خدا ... ازش بخوایی بهترین رو سر راهت قرار بده ... باید اعت,ندارم,هیچی ...ادامه مطلب

  • انقدی که من تورو دوست دارم ، ادم دیگه ای نمیتونه ادم دیگه ای رو دوست داشته باشه !

  • بسم الله مهربون :) اصن داداش بزرگتر فقط اون وقتایی که دسته گل به آب میدی و میاد اوضاع رو مرتب میکنه D; اصن انگار نه انگار که اتفاقی افتاده :) آخرشم بهت یه چشمک میزنه یعنی حله :)) نگران نباش ! همیشه فک میکنم انقدی که من تورو دوست دارم ، آدم دیگه ای هست که بتونه یه نفر دیگه رو انقد یا بیشتر دوست داشته باشه ؟! بعید میدونم :) امکان نداره ! +هلاکِ عنوانم شدم D; +لبخند ! حال دل همتونم خوب :) کامنت هارو شب جواب میدم :) , ...ادامه مطلب

  • شک ندارم فک میکردن دیوونه م :| شایدم حق داشتن D;

  • بسم الله مهربون :) از مطب دکتر که اومدم بیرون حس میکردم الانه که غش کنم :) ناهارم نخورده بودم ... فک میکردم قند و فشارم افتاده ... هوا هم به شدت گرم بود آفتابم یه جوری میتابید فرق سرم انگار ارث باباشو میخواست :|یه کافی شاپ همون اطراف بود خوشبختانه باز هم بود ... بی توجه نشسته م روی اولین میز خالی .., ...ادامه مطلب

  • به همین برکت قسم جرئتشو ندارم -_-

  • بسم الله مهربون :) همش میگفت دست نزن به اون وسیله ها ... چکار میکنی ... الان میندازی میشکنی ... سابقه داری بیا کنار ... منم همچنان گوش نمیدادم :||دستم خورد به شیشه ی عطرش ، از روی میز افتاد و شکست D; اولش افتاد دنبالم که بگیرم ، منم با جیغ داشتم فرار میکردم ... بعد یهویی انگار که یه چیزی یادش بیاد و, ...ادامه مطلب

  • دارم یه سال از بهترین سال های زندگیم رو میذارم برای این هدف !

  • بسم الله مهربون :) +روز های سختین ... خیلی هم سخت ... سخت میگذره ولی من راضیم :) الهی الحمدلله علی کل نعمته حتی سختیاش D;+چقد من مشتاقِ آخرِ هفته ی آینده م *_* یه چند روز استراحت کنم ، سر و سامون بدم به وسایل مورد نیازم ، خیلی از وسایل اضافی رو ببرم انباری و شرو کنم :) نمیدونم بعدش اینجا بنویسم یا , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها