بسم الله مهربون :) سال 1403 برای من طوفانی شروع شد. به معنای واقعی کلمه طوفانی! فکر میکردم اون زندگی آروم و بی دغدغه ادامه پیدا میکنه ولی نقشه های خدا شگفت انگیزه پسر! یادم رفته بود زندگی با این سطح از هیجان چه شکلیه! بخوانید, ...ادامه مطلب
بسم الله مهربون :) لِکَیْلَا تَأْسَوْا عَلَىٰ مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ ۗ وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ, ...ادامه مطلب
وَلَا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لَا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْکَافِرُونَو از رحمت خدا نومید مباشید زیرا جز گروه کافران کسى از رحمت خدا نومید نمى شود❤️ بخوانید, ...ادامه مطلب
بسم الله مهربون :) عاقااااا 7 شهریوره ؟!!!!!! میدونستی ؟! :-||||||انصافا امروز صبح که تقویم رو دیدم کلی تعجب کردم ! چقد زمان زود میگذره و من چقد کار دارم :-) ولی از طرفی از این تند تند گذشتن زمان هم ذوق میکنم :-) امروز صبح رفتم ورزش :) خب واقعیت اینه که بخشی از تایم صبحم رو ورزش میگیره و باعث میشه دیرتر برنامه هام رو شرو کنم ... حداقل دو ساعت ! چون روزایی که نمیرم ورزش دیگه ساعت 7:30 آماده م ولی,زندگیت,نمرده ...ادامه مطلب
بسم الله مهربون :) +بابت این قضیه ای که اتفاق افتاد ناراحت شدم . نمیتونم انکار کنم ! ولی من آدمی نیستم که بگم خب حالا نشد پس دیگه ببخیالش :|| این بار قوی تر ، محکم تر ، پر انرژی تر ، مصمم تر ... میشه بالاخره ... من امید دارم :)) خودم رو نمیبخشم اگه نرسم به چیزی که میخوام ! تعارف که ندارم با خودم ... نمیخوام حسرتی توی زندگیم بمونه :) +شام دعوتیم خونه ی خالم اینا :) اهل منزل از ساعت 6 رفتن که مثلا,نمیخوام,حسرتی,زندگیم,بمونه ...ادامه مطلب
بسم الله مهربون :) چند روزی بود که مهمون خونشون بودم . خونواده ی خیلی گرم و صمیمی ای داشت . خیلی هم مهمون نواز بودن :) هنوزم شب هایی که با باباش مینشستیم و در مورد سیاست برام حرف میزد جز بهترین خاطره های زندگیمه . میگفت میدونم دوست داری :) یکی از همون روزا مامانش برای صبحانه تخم مرغ محلی با ماست محلی آماده کرده بود . هنوزم مزه ش یادمه . فوق العاده بود . با اینکه من از تخم مرغ عسلی متنفر بودم و او,بساز,آینده,میخوای,چندبار,فرصت,زندگی,داری ...ادامه مطلب
بسم الله مهربون :) نیم ساعت پیش که برمیگشتم خانه ، همسایه ی روبه رویی را دیدم . یک عدد پیرزن گوگولی مگولیِ اکور پکوری که آدم دوست دارد لپ هایش را بکشد ! خانه اش طبقه ی سوم آپارتمانِ رو به رویی ست .بعد از سلام و احوال پرسی طبق معمول گله مند بود که بچه های بی معرفتی دارد . چرا نمی آیند حالش را بپرسند ؟ و بعد دوباره طبق معمول خودش گفت "خب البته خودشون هم کار و بچه و زن و زندگی دارن" ! پاسخ من هم مثل,دختر,امروزی,زندگی,نیستن,شکلک,تفکر ...ادامه مطلب
بسم الله مهربون :) +روز های سختین ... خیلی هم سخت ... سخت میگذره ولی من راضیم :) الهی الحمدلله علی کل نعمته حتی سختیاش D;+چقد من مشتاقِ آخرِ هفته ی آینده م *_* یه چند روز استراحت کنم ، سر و سامون بدم به وسایل مورد نیازم ، خیلی از وسایل اضافی رو ببرم انباری و شرو کنم :) نمیدونم بعدش اینجا بنویسم یا , ...ادامه مطلب